جدول جو
جدول جو

معنی خشک دامان - جستجوی لغت در جدول جو

خشک دامان
(خُ)
نیکوکار. پاکدامن. خشک دامن. مقابل تردامن:
خشک دامان شوم انشأاﷲ.
خاقانی.
اصفیا را پیش کوه استاده سوزان دل چو شمع
همچو شمعاز اشک غرق و خشک دامان دیده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خشک دامن
تصویر خشک دامن
پاک دامن، نجیب، عفیف، پارسا، پاک جامه
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
دهی است از دهستان شاخن بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 113 هزارگزی شمال باختری در میان. این ده در کوهستان قرار دارد با آب و هوای معتدل. آب آن از قنات و محصول آن غلات و زعفران و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه مالرو است. در این ده دبستان وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خُ /خَ مَ)
مادرزن. خوشدامن. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ)
کنایه از صایم و روزه دار. (از برهان قاطع) ، پارسا. پرهیزگار. (ناظم الاطباء) ، تشنه. عطشان
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ)
غمناک. مهموم. دردناک. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، متعصب. خشک در عقیده. (یادداشت بخط مؤلف) ، احمق. ابله. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ مَ)
خشک دامان. نیکوکار. برابر تردامن. پاکدامن. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خشک دامن
تصویر خشک دامن
نیکو کار پاکدامن مقابل تر دامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشک دامنی
تصویر خشک دامنی
عمل خشک دامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشک دماغ
تصویر خشک دماغ
غمناک مهموم اندوهناک اوقات تلخ مقابل تر دماغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشک دماغ
تصویر خشک دماغ
((دِ))
اندوهگین، غمناک
فرهنگ فارسی معین
عفیف، پاک دامن، نجیب، باعصمت
متضاد: تردامن
فرهنگ واژه مترادف متضاد